جدول جو
جدول جو

معنی خرس بغو - جستجوی لغت در جدول جو

خرس بغو
(خِ سِ بَ)
کوتاه. کوتاه با جامه های بسیار بر زبر یکدیگر پوشیده. مؤلف لغت نامه آنرا بحدس از ’خرس’ (به معنی دب و بغو (بغ و یا بت خرد)) دانسته اند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرس باز
تصویر خرس باز
آنکه با خرس بازی می کند و آن را به انجام حرکات نمایشی وامی دارد، خرسک باز
فرهنگ فارسی عمید
(خِسَ / سِ بَ)
خود را خرسه بغو کردن، بسیارجامه بر زبر یکدیگر پوشیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ بَ چَ / چِ)
بچه خرس، بیلم. دیسم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش رودبار شهرستان رشت واقع در دوهزارگزی شمال رودبار متصل به قصبۀ تکلیم. این ناحیه کوهستانی، معتدل و مالاریایی است. آب از رود دوگاهه. محصول آن غلات و زیتون و شغل اهالی زراعت و مکاری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرس بچه
تصویر خرس بچه
بچه خرس
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که خرس را تربیت کند و او را ببازیهای مختلف وا دارد و ازین راه روزی خورد
فرهنگ لغت هوشیار
خرس بان، خرس بازکسی که جهت سرگرم کردن مردم خرس رقصاندلوطی
فرهنگ گویش مازندرانی